چپ جامعه و چپ اجتماعی در ایران معاصر/کاوه دادگری
14-07-2025
بخش دیدگاهها و نقدها
60 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :

چپ جامعه و چپ اجتماعی در ایران معاصر
فهرست مطالب
چپ جامعه و چپ اجتماعی در ایران معاصر. 1
چپ جامعه و چپ اجتماعی در ایران معاصر. 1
رابطه چپ جامعه با سوسیالیسم. 2
چالش نقد و تفکر انتقادی چیست؟. 2
مفهوم چپ از کجا می آید و چه تاریخی دارد؟. 4
بخش دوم. چپ در یک جامعه سرمایهداری مانند ایران چگونه تعریف میشود؟. 5
صورت بندی آگاهی در چپ جامعه ایران. 6
نیروهای اجتماعی حامل و پشتیبان چپ.. 7
بخش سوم.جایگاه جنبش زن زندگی آزادی در اعتلای چپ جامعه. 9
چپ جامعه و چپ اجتماعی در ایران معاصر
بخش نخست.اهمیت بحث
اهمیت این بحث چیست؟اهمیت این بحث شناخت شناسی جامعه است از جمله جامعه ایران. بر اساس این شناخت است که برنامه و تاکتیک ما شکل میگیرد. سبک کار، ساختار، آلترناتیو، صف انقلاب و ضد انقلاب، مضمون انقلاب و بسیاری مفاهیم پایهای دیگر بر پایه درکی است که ما از صفبندیهای درون جامعه و نحوه کنشگری آنها و مطالباتشان درمی یابیم.
رابطه چپ جامعه با سوسیالیسم
نقطه آغاز کنش و آگاهی سوسیالیستی در میان طبقه کارگر و سایر لایههای اجتماعی تحت استثمار و انقیاد سرمایه داری در دامنه همین چپ اجتماعی میباشد. جلوتر ما خواهیم دید که عناصر و عاملهای پایهای چپ در میان تودهها و طبقه کارگر چیست. این عناصر و عاملها در واقع سرپلهایی است که کنشگران عرصه تولید را به مفاهیم اصلی سوسیالیسم رهنمون میسازد. یکی از پایه ای ترین این مفاهیم مسئله استثمار است که به طور شفاف و واقعی در رابطه میان کارگر و کارفرما طرف توجه و آگاهی و حساسیت زحمتکشان قرار میگیرد وزیر نورافکن مبارزه آنها هدف گذاری میشود. هم اکنون در مبارزات طولانی و ماراتن کارگران و زحمتکشان ایران تحول این آگاهی را در مبارزات جمعی آنها مشاهده میکنیم. آنها بر نابرابری، تبعیضها، اختلاسها، فریبکاریها ،حق خوریها و شکافهای طبقاتی انگشت اتهام میگذارند و در شعارهای روزانه خود منعکس میکنند. مبارزه آنها در تجربه مستقیم شان محصول این آگاهی است. این همان نکته کلیدی راهبرد آگاهی طبقاتی است که برخلاف نظرات کلاسیک کائوتسکی و کمونیسم روسی و شمار انبوهی از احزاب اینترناسیونال ۲ و ۳، نه از طریق دانشمندان و متفکران بورژوازی ،بلکه از طریق تجربه مستقیم خود کارورزان عرصه تولید حاصل میگردد.
ما در این گفتار فقط به برخی از نتایج و خروجیهای اصلی و مهم این شناخت شناسی اشاره میکنیم، بداهت و اولویت این نتایج صرفاً از منطق دیالکتیکی خود بحث بالا میآید و نه از یک رشته ایدههای مستقل و جدا از زمینه و بستر اجتماعی و مادی خود. تشکیلات،رهبری،انقلاب و مضمون آن، سبک کار، مخاطبان و عاملها و عناصری از این دست از زمره این نتایج مقدماتی است.
در اینجا ما با یک محدودیت و اجبار مواجه هستیم و آن تعریف و بازتعریف مقولهها و موضوعاتی است که چه بسا به صورت ایدههای تامه و یکبار برای همیشه در ذهن و دنیای ادراکی چپ سازمانی و عناصر وابسته به آن تکرار و تکرار شده است؛بی آنکه در فهم اوضاع زمانه، اوضاع بسیار نو به نو شونده و متغیر جامعه حرف تازهای برای گفتن داشته باشد. از این رو یک دستگاه فرسوده جامد و بیحاصل است که هیچ استدراک رهاییبخش و زنده به دست نمیدهد. این همان توهم دانایی است که برخی از رفقا به درستی بر آن انگشت میگذارند. توهمی که به سختی و با تعصب،راه بر هر نواندیشی و منطق دیالکتیکی میبندد. این واقعیت علاوه بر بیحاصلی و انفعال دارندگانش،عملاً کار منتقدان و چالشگران و کنشگران نسل جدید چپ را نیز با مشکلات و موانع جان سخت مختلفی مواجه میسازد.
چالش نقد و تفکر انتقادی چیست؟
چپ اعتبار خود را از جامعه میگیرد بنابراین از جانب جامعه حرف نزنیم. چپ جامعه است که میتواند به طور واقعی سخنگوی نیازها و گرایشها و انگیزههای جامعه خود باشد. برآمد چپ اجتماعی درون جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی این امر را میسر میسازد که درک روشنتری از سطح مبارزه طبقاتی، سطح آگاهی طبقاتی ، مضمون کنشگریهای طبقات مختلف جامعه را به دست آوریم. این امر به یک مرکز سیاسی،به شوراهای هماهنگی درون جنبش کارگری و جنبش های اجتماعی و فرهنگیان و دانشجویان و بازنشستگان و پرستاران سمت و سوی لازم را میدهد تا خود را به این چپ نزدیک سازد و در بستر مبارزات روزمره تاثیرات معینی را در حوزه فعالیتهای خود به انجام رساند.
این بحث به برنامه و پیام سیاسی ما اختصاص ندارد این کار به جلسه دیگری در آینده مربوط میگردد که در آن برنامه سیاسی و خط مشی عمومی گرایش کمونیسم شورایی ارائه میگردد.
چپ جامعه و چپ اجتماعی
چپ جامعه و چپ اجتماعی به عنوان اصلیترین و مقدمترین بستر کنشگری گرایش شورایی و کمونیسم شورایی در جامعه است.
ما در بررسی گرایش شورایی با اتکا به نقد کمونیسم شورایی از بلشویزم و جوهره جانشین گرایی حزب به جای طبقه و بسیاری مفاهیم پایه ای دیگر موفق به درک و بازتعریف مفاهیم پایهای و استراتژیک دیگری در نظریه سیاسی شدیم. این متد به ما کمک کرد تا بدانیم مبارزه طبقاتی چیست و چه ارتباطی با طبقه کارگر دارد. جنبش کارگری چه تفاوتی با جنبش اجتماعی دارد. مضمون و کارورزی تشکل شورایی از کجا میآید و چرا بین این تشکل و تشکلهایی که توسط روشنفکران و عناصر فکری به طور کلی ساخته میشود از جمله مهمترین آنها یعنی حزب تفاوت عظیمی وجود دارد. خودانگیختگی جنبشها چیست و ارتباط آن با مبارزه طبقاتی کدام است؛ از جمله در همین مورد اخیر متوجه شدیم که مبارزه طبقاتی چیزی جز جنبش خودانگیخته طبقات اجتماعی در شکل سازمان یافته و مجهز به آگاهی طبقاتی نیست. همچنین فهم و کاربرد دیالکتیک تحولات اجتماعی به ما کمک کرد تا با سهولت و شفافیت بیشتری معضلات به ظاهر پیچیده و و در عین حال از هم گسیخته و پریشان شده جامعههای در حال گذار و بحران زده را دریافت و درک نماییم.بحث های مربوط به بحران سیاسی و مرحله دولت سازی در افغانستان و نیز مفهوم منافع ملی و کاربرد این مفهوم راهبردی در تحلیل سیاست ارتجاعی و جنگ افروزانه رژیم اسلامی در جنگ غزه و لبنان محصول این دریافت هاست. سه جنبه یا عامل دیالکتیک یعنی کلیت و تضاد و تغییر امکان فهم و درست اندیشی در چنین راهبردی را به ما میدهد.
در همین راستا و به ویژه به عنوان یکی از پایههای اصلی گرایش شورایی و آنچه که به این گرایش نحوه عمل و سبک کار را نشان میدهد مسئله چپ جامعه است .ما به این مفهوم جلوتر خواهیم پرداخت. در اینجا این نکته تکمیلی را فوراً اضافه میکنیم که دقیقاً و واقعاً چپ اجتماعی از درون فقط و فقط چپ جامعه بیرون میآید و نه از درون سازمان و احزابی که ساخته و پرداخته عناصر و محافل بیرون از طبقه و جنبش معین است. از همین رو نتیجه میگیریم که از میان صدها و هزاران حزب و سازمان و گروه که در طول تاریخ یکصد ساله کشورهایی که گذار به سمت سرمایهداری را تجربه میکنند استثنائا فقط گروهها و سازمانهایی قادر به اجتماعی شدن کردهاند که توانستند با چپ جامعه ارتباط و پیوستگی پیدا کنند. در همین جا هم نتایج پراتیک آنها عمدتاً به حساب آن دسته جات و سازمانها سرازیر شده و این رابطه کاملاً یک طرفه بوده و حالت سربازگیری و به زعم آنها عضوگیری صرف بوده است و نه چیزی بیشتر. یعنی آنها در واقع چپ طبقه و جامعه و در حقیقت عناصری از این چپ را به خدمت گرفتهاند و در جهت منافع حزبی و سازمانی خود تحت کنترل خویش درآوردند. مفهوم قدرت حزبی که در برابر قدرت تودهها و طبقه قرار میگیرد از همین جاست؛ یعنی فردیت بخشیدن به چپ جامعه و قرار دادن این ابژه در مقابل سوژه فعال طبقه و جامعه. مفهوم جانشین گرایی یعنی جایگزینی حزب به جای طبقه و اعمال اراده حزب به جای اعمال اراده تودههای کارگر و زحمتکش که از طریق مکانیزمهای ویژه این اعمال اراده که همانا شوراها است،محصول چنین جابجایی تاریخی توسط عناصر فکری خرده بورژوازی و بورژوازی با آرمانهای سوسیالیستی نخبه گرایانه و سرور و رهبرسازی در درازای قرن بیستم میباشد.همه این خصوصیات در همین دوران به درستی تحت عنوان «سوسیالیسم اردوگاهی» در مباحث چپ انتقادی فرمول بندی شدند.
مفهوم چپ از کجا می آید و چه تاریخی دارد؟
مفهوم "چپ" به عنوان یک گرایش سیاسی و اجتماعی، ریشه در انقلاب فرانسه در اواخر قرن هجدهم دارد. در جلسههای مجلس ملی فرانسه در سال ۱۷۸۹، نمایندگان به دو دسته اصلی تقسیم شده بودند: کسانی که از پادشاه و نظام سلطنتی حمایت میکردند، در سمت راست سالن مینشستند و افرادی که از تغییرات انقلابی، محدود کردن قدرت پادشاه، و برابری اجتماعی طرفداری میکردند، در سمت چپ سالن قرار میگرفتند. به این ترتیب، "چپ" و "راست" به عنوان مفاهیم سیاسی متضاد، شکل گرفتند و بعدها به مجموعهای از ایدئولوژیها و جنبشها گسترش یافتند.
تاریخچه و تحول مفهوم چپ
۱. انقلاب فرانسه و شکلگیری چپ (قرن ۱۸): در آغاز، چپ به افرادی اطلاق میشد که خواستار برابری و محدود کردن قدرتهای سنتی بودند. این جنبش شامل طیفی از گروههای انقلابی و دموکراتیک بود که اصول آزادی، برابری، و برادری را ترویج میکردند و خواستار سرنگونی نظام فئودالی و سلطنتی بودند.
۲. پیدایش جنبشهای سوسیالیستی و کمونیستی (قرن ۱۹): با گسترش نظام سرمایهداری و انقلاب صنعتی، طبقه کارگر و شرایط ناعادلانه کاری آنها بیشتر به توجه آمد. متفکرانی چون کارل مارکس و فریدریش انگلس نظریههای کمونیستی و سوسیالیستی را مطرح کردند و تلاش کردند تا مشکلات طبقاتی را در چارچوب یک تحلیل علمی و اقتصادی توضیح دهند. ایدههای مارکس و انگلس مبنی بر مبارزه طبقاتی، جامعه بدون طبقه، و مالکیت مشترک بر منابع اقتصادی، اساس جنبشهای چپگرایانه را شکل داد.
۳. جنبشهای کارگری و حقوق اجتماعی (اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰): با پیدایش اتحادیههای کارگری و سازماندهی جنبشهای کارگری در کشورهای اروپایی و آمریکا، "چپ" به عنوان نیرویی اصلی در دفاع از حقوق کارگران و خواستار برابری اجتماعی تبدیل شد. اعتصابها و جنبشهای کارگری در این دوره نشان از افزایش قدرت چپ در جوامع صنعتی داشتند.
- پیروزی انقلاب اکتبر و گسترش ایدههای چپ (اوایل قرن ۲۰): با پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه و تأسیس دولت شوروی تحت رهبری بلشویکها به رهبری ولادیمیر لنین، ایدههای سوسیالیستی و کمونیستی نفوذ بیشتری یافتند و به سراسر جهان گسترش پیدا کردند. این موفقیت به چپ مشروعیت بیشتری داد و موجب شد که در سایر کشورها نیز ایدههای چپ و کمونیستی رشد کنند.
- چپ در دوران جنگ سرد (پس از جنگ جهانی دوم): پس از جنگ جهانی دوم، جنگ سرد میان دو قطب ایدئولوژیک چپ (شوروی و بلوک شرق) و راست (آمریکا و بلوک غرب) شکل گرفت. این دوران با گسترش ایدئولوژیهای چپگرا در کشورهای مختلف، به ویژه در آسیا، آفریقا، و آمریکای لاتین همراه بود و چپ در این کشورها به شکلی از مبارزه با امپریالیسم و استعمار تبدیل شد.
- چپ نوین و جریانهای سوسیالدموکراسی (اواخر قرن ۲۰): با تحولات اجتماعی و اقتصادی، جریانهای جدیدی در چپ شکل گرفتند که از سوسیالیسم دموکراتیک و تغییرات تدریجی به جای انقلاب خشونتآمیز حمایت میکردند. این جریانها، به ویژه در اروپا، به سوی سیاستهای رفاهی، برابری اجتماعی و افزایش حقوق مدنی حرکت کردند و به عنوان چپ نوین یا سوسیالدموکراسی شناخته شدند.
- چپ مدرن و جنبشهای جدید (قرن ۲۱): در دوران معاصر، مفهوم چپ با مسائل جدیدی مانند تغییرات اقلیمی، عدالت جنسیتی، حقوق اقلیتها، حقوق بومیان و مقابله با جهانیشدن ناعادلانه پیوند خورده است. امروزه چپ مدرن شامل طیف گستردهای از جنبشهاست که علاوه بر مسائل اقتصادی، به موضوعات اجتماعی و محیطزیستی نیز توجه دارد و سعی دارد به شکل جامعتری عدالت و برابری را دنبال کند.
در مجموع:
چپ به عنوان یک مفهوم و جریان تاریخی از قرن هجدهم تاکنون تحولات زیادی داشته و به طیف گستردهای از ایدئولوژیها، از جمله سوسیالیسم، کمونیسم، سوسیالدموکراسی و جنبشهای عدالتخواه جدید رسیده است. این تحول تاریخی نشان میدهد که چپ همواره در پی دفاع از برابری، عدالت، و آزادی بوده و تلاش کرده تا ساختارهای ناعادلانه قدرت و ثروت را به چالش بکشد.
بخش دوم. چپ در یک جامعه سرمایهداری مانند ایران چگونه تعریف میشود؟
چپ جامعه اساساً یک مفهوم پراتیکی و طبقاتی است که در جریان کنشگری های اجتماعی،سیاسی و فرهنگی در برابر شرایط محدود کننده و اسارت بار موجود قرار میگیرد و تلاش میکند از طریق مبارزه آگاهانه و جمعی بر هدفها و خواستههای خود جامه عمل بپوشاند. چپ یک صفبندی اجتماعی در برابر ارتجاع و محافظهکاری است، از این بیشتر حتی در برابر گرایشات رفرمیستی که در واقع شرایط محدود کننده و محافظه کارانه را استمرار میبخشند نیز موضعگیری رادیکال و نفی کننده دارد. شعارهای آبان سال ۹۸ را به یاد داریم. «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمامه ماجرا». این دقیقاً مصداق رادیکالیسم چپ در برابر رفرمیزم بوده و هست. یا جایی که در برابر جنگ افروزیهای رژیم فریاد میزند: «جنگ افروزی کافیه سفره ما خالیه». بر یکی از مهم ترین سیاستهای رژیم نقد خود را وارد میآورد. همچنان که نگاه خود را به سیاست خارجی در این شعار به صدا در میآورد: «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران». خود جنبش «زن زندگی آزادی» مشحون و مملو از خواستهها و هدفهای بلاواسطه چپ در میان بخشهای مختلف جامعه و به ویژه جنبش زنان میباشد. مبارزات جاری و دهها ساله کارگران و زحمتکشان علیه گرانی و تورم و حقوقهای پرداخت نشده، علیه اختلاسها و دزدیها، علیه حقخوریها و حقکشیها و علیه رژیمی که باعث همه این نابکاریها و فقر و فلاکت تودههاست و خواهان تغییر در این مناسبات میباشد چیزی جز صف بندی چپ در برابر محافظهکاری و نظام ارتجاعی نیست. درست است که این مبارزات هنوز در چنبره پراکندگی مطالبه محور صنفی و پیشا انقلابیست اما در لحظههای معین به طور جمعی در صفوف دهها هزار نفری تبدیل به قیام شهری شده است: جنبش ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱ نمایش این اعتلای چپ در جامعه است.
خودانگیخته گی جنبش ها
آشکار است که این جنبشها تدارکات و سازماندهی و آمادهسازیهای ویژه خود را دارند که مستقلاً و خودجوش و در لحظهی مناسب جرقه وار سر به عصیان و طغیان برمیدارند و با سرکوبگران رژیم به جنگ و گریز خیابانی میپردازند. این مرحلهها و نقاط عطف برآمد تودهای در مصاف با ارتجاع حاکم و محافل و دسته جات محافظه کار و رفرمیست نشان دهنده آگاهی متفاوتی است که در روند مبارزات روزمره و چالشهای خرده کارانه و صنفی برهم انباشته میشوند و در لحظهی مناسب راه به خیابان و میدانهای شهر میگشایند. این همان دیالکتیک اعتصاب عمومی است که رزا لوکزامبورگ در نوشته کلاسیک خود تحت عنوان «اعتصاب تودهای حزب سیاسی و اتحادیههای کارگری» کوشیده است هستی یابی و تکوین و عروج آن را در تحولات انقلابی روسیه نشان دهد، که به گفته گردآورندگان این اثر کاملترین شرح نظریه رزا لوکزامبورگ را درباره خودجوشی به عنوان عنصر کلیدی در مبارزه طبقاتی در بر میگیرد. لوکزامبورگ مفاهیم نهفته در این اثر را تا پایان زندگی خویش تکامل میدهد. در همین اثر لوکزامبورگ میگوید: اگر قرار است انقلابیون روسیه چیزی را به ما آموزش دهند بیش از هر چیز این است که اعتصاب عمومی به طور تصنعی به اصطلاح «برپا» و به دلخواه «تصمیم گرفته» و «تبلیغ» نمیشود بلکه پدیدهای تاریخی است که در لحظه ای معین ناشی از شرایطی اجتماعی با اجتناب ناپذیری تاریخی رخ میدهد. و در جای دیگری از همین مقاله میگوید:
«ترویج» اعتصاب تودهای چون وسیله انتزاعی مبارزه همان قدر ناممکن است که بخواهیم «انقلاب» را ترویج کنیم. «انقلاب» مانند «اعتصاب تودهای» فقط حاکی از شکل بیرونی مبارزه طبقاتی است که تنها میتواند در ارتباط با موقعیتهای سیاسی معین معنا و مفهوم داشته باشد.
صورت بندی آگاهی در چپ جامعه ایران
اما آنچه که در متن مبارزه تودهای و به طور اساسی در بخش چپ جنبشهای اجتماعی و جنبش کارگری خود را باز مینماید و صورتبندی میکند آگاهی رادیکال و معینی است که در تجربه مستقیم مبارزه فرا گرفته شده است. اینها در واقع سطح نظری و ذهنی و وجدانی و معنوی آگاهی طبقاتی است که میتوانیم در ادامه به آن بپردازیم. در واقع این صورت بندی آگاهی است که ضابطه ما را نسبت به نقد اجتماعی صفبندیهای درون جامعه معین و مشخص میسازد. با چنین ضابطهایی است که به نقد انواع آگاهی، نواع گرایشهای سیاسی و احزاب و سازمانها پرداخته میشود و ارزیابی ما را نسبت به جایگاه سیاسی این بخش تعیین میسازد. بیاییم به طور مشخص نگاهی از درون و از نزدیک به جامعه سرمایهداری ایران بیندازیم:
در جامعهی سرمایهداری از جمله سرمایه داری ایران، واژه "چپ" به مجموعهای از باورها و گرایشهای سیاسی و اجتماعی اشاره دارد که در پی نقد، مقابله و گاهی اصلاح ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی موجود هستند. این "چپ" جامعه، که به همه اشکال و طیفهای فکری آن اشاره دارد، الزاما به یک سازمان یا حزب مشخص محدود نمیشود و دربرگیرنده مجموعهای از دیدگاهها و عقاید گسترده است. برخی از ویژگیهای اصلی چپ جامعه در وضعیت کنونی عبارتاند از:
- ضدیت با نابرابری طبقاتی: چپ در ایران و بسیاری جوامع سرمایهداری دیگر عمدتاً به دنبال کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است. این موضع شامل مخالفت با انباشت ثروت در دست اقلیت و تلاش برای تقسیم عادلانهتر منابع است؛ باز توزیع درآمد و ثروت جامعه.
- نقد سرمایهداری: چپ ایران اغلب انتقادات خود را بر ساختار سرمایهداری متمرکز میکند. از نگاه چپ، سیستم سرمایهداری نه تنها به نابرابریهای گسترده دامن میزند، بلکه موجب استثمار نیروی کار و بروز آسیبهای اجتماعی مانند فقر، بیکاری و بحرانهای اقتصادی دورهای میشود.
- دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان: یکی از مشخصههای مهم چپ در ایران، تمرکز بر حقوق کارگران و زحمتکشان و مزد و حقوق بگیران و به طور کلی محرومان جامعه است. به باور چپ حقوق کارگران و زحمتکشان، مانند دستمزد عادلانه، شرایط کاری مناسب، و امنیت شغلی باید در اولویت سیاستها باشد.
- مخالفت با امتیازهای سیاسی و اقتصادی ویژه: چپ جامعه مخالف هر نوع رانتخواری و امتیازهای اقتصادی و سیاسی خاص برای گروهها یا طبقات خاص است. دسترسی به قدرت و منابع اقتصادی باید شفاف و به شکل دموکراتیک باشد.
- تمایل به عدالت اجتماعی و برابری جنسیتی و قومیتی: جنبش کارگران و زحمتکشان همپای جنبش زنان و جنبش اتنیکی در کردستان و بلوچستان تجلی آشکار و مستقیم اعتراض علیه تبعیضهای جنسیتی و قومیتی و بیعدالتیهای اجتماعی است
- رویکردهای دموکراتیک و آزادیخواهانه: جنبش دانشجویی روشنفکران و سیاست ورزان و نویسندگان و از جمله کانون نویسندگان ایران همواره خواهان آزادی نشر و عقیده و گفتار بودهاند. آزادیخواهی و آزاد اندیشی جزء لاینفک مطالبه برای یک جامعه دموکراتیک و خلاصی از ستم مذهبی و استبدادی است.
به طور کلی، چپ در جامعهای مانند ایران به این معناست که هر گونه گرایش و جریان سیاسی و اجتماعی که به دنبال تغییر در ساختارهای ناعادلانه موجود باشد، میتواند زیر چتر این تعریف قرار بگیرد.
نیروهای اجتماعی حامل و پشتیبان چپ
در جامعهای مانند ایران، نیروهای اجتماعی متنوعی در بخشهای مختلف تولیدی، خدماتی، شهری و روستایی وجود دارند که به دلیل موقعیت طبقاتی و منافع اقتصادی-اجتماعی خود، میتوانند با مطالبات و آرمانهای چپ همراهی کنند. این نیروها به شرح زیر هستند:
۱. کارگران صنعتی و تولیدی
کارگران کارخانهها و صنایع مختلف (مانند پتروشیمی، فولاد، خودروسازی و ...) به عنوان نیروی کار اصلی در بخش تولید، درگیر مسائلی مانند دستمزدهای پایین، ساعات کار طولانی، شرایط کاری دشوار و عدم امنیت شغلی هستند.
این گروه از مطالبات چپ مانند افزایش حقوق، بهبود شرایط کاری، و تامین امنیت شغلی بهویژه در شرایط بحرانی استقبال میکنند، زیرا این مطالبات مستقیمترین اثر را بر کیفیت زندگی و معیشت آنها دارد.
۲. کشاورزان و دهقانان
دهقانان و کشاورزان اغلب با مشکلاتی مانند نبود دسترسی به تسهیلات کشاورزی، کمبود آب، زمینهای کوچک و قیمت پایین محصولات روبرو هستند. بسیاری از آنان نیز به دلیل فقدان حمایتهای دولتی با بحرانهایی چون مهاجرت و حاشیهنشینی مواجه شدهاند.
مطالبات چپ برای برابری اقتصادی، حمایت از کشاورزان، و توزیع عادلانه منابع میتواند برای این قشر جذاب باشد. همچنین، سیاستهای چپگرا در جهت ملیسازی منابع طبیعی و ارائه تسهیلات به کشاورزان، میتواند حمایت این گروه را جلب کند.
۳. نیروهای خدماتی و کارمندان
کارمندان ادارات دولتی و خصوصی، معلمان، پرستاران و کارکنان بخش خدمات عمومی، اغلب با مشکلاتی چون دستمزد پایین، عدم امنیت شغلی، و کمبود امکانات رفاهی مواجهاند.
این نیروها به دلیل نارضایتی از وضعیت اقتصادی و شرایط کار، میتوانند به حمایت از سیاستهای چپ بپردازند، زیرا این سیاستها معمولاً خواستار بهبود شرایط کاری، افزایش دستمزدها، و تامین امنیت شغلی هستند.
۴. اقشار حاشیهنشین و بیکاران
بخش بزرگی از جامعه، بهویژه در مناطق شهری، در وضعیت بیکاری، فقر یا حاشیهنشینی قرار دارند. این افراد اغلب دسترسی به خدمات اساسی مانند مسکن، آموزش، بهداشت و اشتغال ندارند.
این گروه به دلیل نارضایتیهای شدید از وضعیت اقتصادی و اجتماعی، از مطالبات چپ برای توزیع عادلانهتر منابع، ایجاد شغل، و بهبود خدمات عمومی استقبال میکنند و میتوانند به نیرویی موثر در حمایت از تغییرات اجتماعی تبدیل شوند.
۵. دانشجویان و جوانان
دانشجویان و جوانان بهویژه در مناطق شهری، اغلب با چالشهای زیادی از جمله بیکاری، آینده نامعلوم و کمبود فرصتهای اجتماعی مواجهاند. این گروه همچنین تمایل به آزادیهای سیاسی و اجتماعی بیشتری دارند.
جوانان و دانشجویان از ایدههای عدالتخواهانه، برابریطلب و دموکراتیک چپ استقبال میکنند، زیرا این ایدهها با مطالبات آنها برای تغییرات سیاسی و اجتماعی و بهبود شرایط زندگی همراستا هستند.
۶. خردهبورژوازی (طبقه متوسط پایین)
این طبقه شامل مغازهداران کوچک، کسبوکارهای خانوادگی و مشاغل آزاد است. این گروه اغلب در معرض فشارهای اقتصادی، رکود و بحرانهای مالی قرار دارد و ممکن است دسترسی کمی به امکانات رفاهی داشته باشد.
اگرچه این قشر به دلیل میل به مالکیت خصوصی، گاهی تمایلات محافظهکارانه دارد، اما در شرایط بحران اقتصادی میتواند از سیاستهای چپ در جهت توزیع عادلانهتر ثروت و کنترل تورم و حمایت از کسبوکارهای کوچک حمایت کند.
۷. زنان، بهویژه در مناطق کمبرخوردار
زنان بهویژه در مناطق روستایی و حاشیهای با مشکلاتی چون تبعیض جنسیتی، فقر، و عدم دسترسی به فرصتهای شغلی مناسب روبرو هستند.
مطالبات چپ برای برابری جنسیتی، رفع تبعیض و حمایت از حقوق زنان در محیطهای کاری و اجتماعی میتواند حمایت این قشر را جلب کند.
۸. اقلیتهای قومی و مذهبی
بسیاری از اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران با مشکلاتی چون تبعیض، بیکاری و دسترسی محدود به خدمات عمومی مواجهاند.
چپ به دلیل دفاع از حقوق اقلیتها و برابری اجتماعی، میتواند به بستری مناسب برای این گروهها تبدیل شود.
جمعبندی:
در مجموع، نیروهای اجتماعی که امکان همراهی با مطالبات چپ را دارند، از کارگران و کشاورزان گرفته تا دانشجویان، زنان، اقلیتهای قومی و مذهبی و حتی برخی اقشار خردهبورژوازی را شامل میشوند. این گروهها به دلیل مشکلات و نابرابریهایی که تجربه میکنند، با ایدهها و سیاستهای چپ که به دنبال عدالت اجتماعی، کاهش نابرابری و بهبود وضعیت اقتصادی-اجتماعی است، همسو و همراه هستند.
بخش سوم.جایگاه جنبش زن زندگی آزادی در اعتلای چپ جامعه
جنبش زن زندگی آزادی در ۱۴۰۱ نقطه عطفی در مبارزات عمومی مردم ایران به ویژه زنان و جوانان و دانشجویان و دانش آموزان کشور بود که تا هم اکنون نیز به طور نسبی و به صورتهای پراکنده در سطح جامعه و حتی درون زندانها آثار آن را مشاهده میکنیم. مفاهیمی را که در هندسه سیاسی چپ ایران به طور کلی طرح شد میتوان به طور شایستهای در این جنبش مشاهده کرد. مبارزه علیه حجاب اجباری، آزادی زندانیان سیاسی و لغو مجازات اعدام احتمالاً مهمترین و شاخصترین مضمونهایی است که در این جنبش فریاد زده شد و تا هم اکنون نه تنها خاموش نگردیده بلکه به صورت عمیقتری رژیم را به چالش کشانده است.
به نظر ما محصول بلاواسطه این جنبش خود را در منشور مطالبات حداقلی تدوین شده توسط ۲۰ نهاد صنفی و مدنی داخل کشور به خوبی و شایستگی به نمایش میگذارد. مجموعه مطالبات و هدفهایی که در مواد ۱۲گانه این منشور آمده فشرده و مبتنی بر انباشت خواستههای دموکراتیک و رادیکال جامعه ای است که در زیر تیغ استبداد دیکتاتوری رنج میبرد و برای به زیر کشیدن آن لحظه شماری مینماید. اهمیت این منشور نه صرفاً در فرموله کردن این مطالبات است بلکه همانطور که در تعریف ما از چپ جامعه مستتر است موقعیت تدوین کنندگان این منشور از اهمیت بالاتری برخوردار است. اهمیت منشور یادشده در آن است که تمام این نهادها دیرگاهی است که در ایران درگیر مبارزات گوناگون در جنبشهای کارگری و دانشجویی و زنان و بازنشستگان هستند. آنها از بیان نظرات خود ابایی ندارند و در تجربه مستقیم مبارزه رودررو با رژیم از همراهی و هم پیوندی با کنشگران این عرصهها سود میبرند. آنچه که در تعریف خودجوشی و خودانگیختگی جنبشها ارائه میشود بر یک سطح تشکل و آگاهی جمعی اشاره دارد. این سطح معین و متغیر تشکل و آگاهی جمعی درون صدها محفل ،نهاد، شورای هماهنگی، سندیکا ،انجمن و جمعیت به صورت نهان و آشکار در عرصه مبارزات اجتماعی ایران به طور روزانه مشاهده میشود. شماری نزدیک به 2000 اعتصاب و اعتراض و راهپیمایی درطی یک سال نشانه آشکاری بر آتشفشانی است که دیر یا زود سراپای جامعه را در آتش خود فرو میبرد. هر چند ۹۰ درصد این مبارزات از سوی رژیم حاکم بلاجواب مانده است اما این خود نشانه آشکاریست که ما در آینده نزدیک طرح این خواستهها را در فضایی رادیکالتر، مستقیم تر و مشخصا ضد رژیمی و سیاسی شاهد خواهیم بود. تکلیف و وظیفهای که در برابر کنشگران کارگری و جتماعی قرار میگیرد استقرار در مرکز این فرایند میباشد. در این فرایند رابطه میان چپ جامعه و تودههای میلیونی یک رابطه همسویه و یک به یک است و در نزدیکی و همدلی با هم به پیش میرود؛هرچند تاکنون کارگران و زحمتکشان جامعه در مقیاس ملی و عمومی با این چپ همراهی نکرده اند. در جنبش ۹۶ و ۹۸ و به ویژه در جنبش زن زندگی آزادی ۱۴۰۱ فرصت مناسبی برای همراهی بیشتر و نزدیکتر کارگران و زحمتکشان و عموم مردم ایران با جوانان و زنان و دانشجویان جان به لب رسیده فراهم آمد. اما این فرصت به سبب عدم آمادگی و تقدم مبارزات صنفی ومطالبه محور که بیش از دو دهه است در ایران جریان دارد نتوانست به یک فرا شد و تحول اساسی وعمده در صفبندیها و توازن قوای تازه ارتقا و اعتلاء یابد. در واقع پراکندگی مبارزات جاری در سطح جامعه علیرغم گستردگی آنها نشانه آشکاری بر این عدم آمادگی میباشد. این وضعیت دستگاههای سرکوبگر رژیم را امکان داد تا به طور موقت هم که شده این جنبش ارجمند و مدرن را سرکوب و با به قتل رساندن بیش از ۶۰۰ نفر در میدان مبارزه و بازداشت نزدیک به ۱۰۰ هزار از شرکت کنندگان در این قیام خود را پیروز این معرکه معرفی کند. اما سیر بنیان کن بحران سیاسی در داخل و خارج و در درون سیستم خواب خوش آنها را همچنان با کابوسی مداوم و پایان ناپذیر تلخ و ناگوار کرده است. هم اکنون رژیم در خواب و بیداری منتظر تصمیماتی است که اسرائیل، کشورهای عربی منطقه ،اتحادیه اروپا و به ویژه رئیس جمهور تازه آمریکا برای ساکت کردن رژیم در دستور کار دارند. وظایف و تکالیف سرنوشت سازی بر شانه چپ جامعه ایران در داخل کشور سنگینی میکند. تعیین تکلیف با حکومت اسلامی در ایران مستقیماً و در درجه اول بر عهده همین بخش جامعه میباشد. آمادگی و تدارک و هوشمندی آن برای مقابله و ایفای نقش خود در تحولات آینده جامعه بسیار تعیین کننده است. از درون این آمادگی و تدارک و هوشمندی باید مسئله سازمان و یا سازمانهای متحد کننده میلیونها معترض و اعتصابگر و نیز ایجاد رهبری دموکراتیک و سراسری مبتنی بر چشم انداز روشن سیاسی و آلترناتیو جایگزین برای اداره جامعه تامین و تضمین گردد. بدین ترتیب آگاهی طبقاتی ،تحول مبارزه طبقاتی، سازمان و تشکیلات رهبری کننده این مبارزات و مهمتر از همه امر جایگزینی و آلترناتیوی یعنی چگونگی اداره جامعه آینده مهمترین خطوط و محورهای دستور کار چپ جامعه است. چپ جامعه همچنان که در مصافهای پیشین در داخل کشور از خود بروز داده بایستی دموکراتیک ، انقلابی و رادیکال باشد تا بتواند تکالیف و وظیفه تاریخی خود را در قبال جامعه محقق و عملی نماید.
با آرزوی پیروزی برای زحمت کشان و آزادیخواهان و مبارزان راه رهایی جامعه از چنگال استبداد و دیکتاتوری. پیروز باشید.
کاوه دادگری
15 ژانویه 2025 برابر 26 دی 1403