پایان یک دوران: فرسایش ساختاری و انزوای راهبردی جمهوری اسلامی پس از جنگ 12 روزه/آذر


15-07-2025
بخش دیدگاهها و نقدها
12 بار خواندە شدە است

بە اشتراک بگذارید :

artimg

پایان یک دوران: فرسایش ساختاری و انزوای راهبردی

جمهوری اسلامی پس از جنگ 12 روزه

جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان یکی از ساختارهای ایدئولوژیک باثبات در چند دهه اخیر خاورمیانه، پس از جنگ ۱۲ روزه ژوئن ۲۰۲۵ میان اسرائیل و رژیم جمهوری اسلامی، وارد مرحله‌ای از تضعیف بنیادین شده است. انزوای بین‌المللی، فروپاشی فرماندهی مرکزی سپاه، و از دست دادن حمایت ضمنی قدرت‌هایی چون چین، روسیه و کشورهای اروپایی، همگی نشان از عبور نظم جدید منطقه از فاز “تحمل ایران” به مرحله “عبور از ایران” دارد. در این مقاله، وضعیت کنونی جمهوری اسلامی در سطوح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، همچنین نقش بازیگران اصلاح‌طلب و موج سوم، تحلیل و ارزیابی می‌شود.

۱. وضعیت پساجنگ: ضربه به عمق فرماندهی نظامی رژیم

جنگ ۱۲ روزه ژوئن ۲۰۲۵ را می‌توان نه صرفاً یک برخورد نظامی، بلکه نقطه عطفی در فروپاشی انسجام ایدئولوژیک و فرماندهی جمهوری اسلامی دانست. اسرائیل در این جنگ با بهره‌گیری از اطلاعات دقیق و حملات هوشمند، موفق شد چندین فرمانده ارشد سپاه پاسداران و واحدهای عملیاتی فرامرزی (نیروی قدس) را به‌طور هم‌زمان حذف کند. این عملیات، که به‌نظر می‌رسد با هماهنگی‌های امنیتی بی‌سابقه‌ای میان اسرائیل، برخی کشورهای عربی و حتی سکوت غیرمستقیم روسیه و چین صورت گرفت، عملاً ستون فقرات فرماندهی سپاه را از بین برد.

تغییر راهبرد رژیم از تقابل آشکار به انزوای زیرزمینی، نشانه‌ای از فقدان توان میدانی برای بازتولید قدرت در کوتاه‌مدت است. تهران به‌جای پاسخ مستقیم، صرفاً به صدور بیانیه‌های شعاری و نمایش‌های رسانه‌ای متوسل شد، که این خود نشانگر تحلیل رفتن قدرت واقعی و تهی شدن از نیروی بازیگری در صحنه منطقه‌ای است.

۲. انزوای بین‌المللی: شکاف میان تهران و بلوک‌های قدرت جهانی

از سال ۲۰۱۵ به بعد، جمهوری اسلامی همواره تلاش کرد از موازنه میان شرق و غرب به نفع خود بهره ببرد. اما پس از ۲۰۲۲، سیاست خارجی ایران با توجه به رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی، بدعهدی‌های پی‌درپی و ورود تمام‌قد به پروژه‌های بی‌ثبات‌سازی منطقه، به تدریج مورد بی‌اعتمادی حتی شرکای سنتی خود نیز قرار گرفت.

در سال ۲۰۲۵، پس از تهاجم گسترده اسرائیل به ساختارهای نیابتی رژیم در لبنان، سوریه و عراق، نه روسیه و نه چین حاضر به مداخله علنی یا حمایت اطلاعاتی از ایران نشدند. حتی برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که سکوت روسیه در قبال حملات اسرائیل، به‌نوعی چراغ سبز tacit approval برای پایان بازی ایران تلقی شد.

در همین راستا، چهار کشور اصلی اروپا که همواره در تعاملات دیپلماتیک و حفظ کانال‌های مذاکره با ایران فعال بودند (آلمان، فرانسه، بریتانیا و ایتالیا)، به‌طور محسوس از تهران فاصله گرفتند. تحلیلگران معتقدند، پروژه احیای برجام به‌طور کامل بایگانی شده و ایران وارد مرحله انزوای ساختاری در روابط بین‌الملل شده است.

۳. فروپاشی نرم از درون: غیبت رهبری و بحران جانشینی

یکی از عوامل کلیدی در تزلزل ساختار جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۵، غیبت محسوس رهبر جمهوری اسلامی از عرصه عمومی و انفعال آشکار او در مواجهه با بحران‌های پی‌در‌پی است. این غیبت، به‌ویژه پس از سلسله ترورهای موفقیت‌آمیز فرماندهان سپاه، نوعی خلأ در لایه بالای تصمیم‌سازی ایجاد کرده است.

 

از طرفی، نبود جانشینی مشخص و بحران مشروعیت در درون حلقه‌های قدرت، سبب شده تا نهادهای نظامی و امنیتی کشور در حالت سردرگمی تاکتیکی و استراتژیک به سر برند. در این فضا، دستگاه‌های اطلاعاتی (اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات) نه‌تنها در هماهنگی با یکدیگر نیستند، بلکه رقابت فرساینده‌ای برای کنترل بقایای قدرت در جریان است.

۴. پروژه خاکستری‌ها: بازگشت موج سوم و توهم اصلاح از درون

در خلأ ایجادشده ناشی از انفعال حاکمیت، چهره‌هایی نظیر موسوی، ظریف، فائزه هاشمی و تاج‌زاده تلاش کرده‌اند تا از شکاف میان مردم و حاکمیت استفاده کرده و پروژه‌ای موسوم به “موج سوم اصلاحات” را مجدداً فعال کنند. این جریان که به‌صورت تاکتیکی مورد حمایت محافل امنیتی است، سعی دارد با شعار رفراندوم و اصلاحات ساختاری، مانع از فروپاشی کامل رژیم و بازسازی نظام در قالبی کم‌خطرتر شود.

اما برخلاف دهه‌های گذشته، بخش بزرگی از جامعه ایران، به‌ویژه نسل‌های Z و پس از آن، دیگر هیچگونه اعتمادی به پروژه‌های “اصلاح از درون” ندارد. نگاه غالب، عبور کامل از کلیت نظام است نه چرخش در درون آن. در واقع، مردم رژیم را نه اصلاح‌پذیر بلکه به‌کلی بی‌صلاحیت برای اداره کشور می‌دانند.

۵. بازی قدرت در داخل: افول هژمونی سپاه و زایش گروه‌های نوظهور

در حالی که سپاه پاسداران سال‌ها به‌عنوان ستون قدرت داخلی و بازوی منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایفای نقش می‌کرد، حذف فیزیکی و روانی فرماندهان کلیدی، انسجام و هژمونی آن را با بحران روبرو کرده است. منابع اطلاعاتی حاکی از آن است که برخی فرماندهان رده میانی در حال خروج از کشور، یا مذاکره مخفی با کشورهای همسایه هستند.

در این خلا، گروه‌های شبه‌نظامی محلی، نیروهای امنیتی خودمختار، و حتی مافیاهای اقتصادی و نفتی در حال تبدیل شدن به بازیگران جدید قدرت هستند. فقدان یک مرجعیت مطلق سیاسی یا ایدئولوژیک، شرایط را برای ظهور گروه‌های فاقد مشروعیت اما دارای نفوذ میدانی فراهم کرده است. این شرایط، زمینه‌ساز یک آشوب کنترل‌نشده و یا یک کودتای خزنده خواهد بود.

۶. نظم جدید خاورمیانه: طراحی بدون حضور ایران

تحولات سال‌های اخیر نشان می‌دهد که نقشه جدید ژئوپلتیک خاورمیانه بدون ایران در حال طراحی است. پیمان ابراهیم، تقویت محور ریاض – قاهره – تل‌آویو، و نرمال‌سازی روابط عربی با اسرائیل، همه و همه نشانه‌ای از تمایل قدرت‌های منطقه به دوری از تهران و تمرکز بر ثبات داخلی و همکاری‌های اقتصادی-امنیتی است.

حتی کشورهای دارای تضاد سنتی با اسرائیل نظیر سوریه یا لبنان، امروز به‌دنبال استقلال از ساختار نیابتی ایران هستند. دولت‌های خلیج فارس نیز به‌جای هراس از قدرت منطقه‌ای تهران، در حال بهره‌برداری از ضعف آن هستند.

۷. سناریوهای پیش‌رو: گذار، فروپاشی یا جنگ داخلی؟

با توجه به شرایط فعلی، جمهوری اسلامی در برابر سه سناریوی کلان قرار دارد:

            1.         گذار کنترل‌شده با حمایت خارجی: امکان‌پذیر است اگر ساختار باقی‌مانده قدرت به یک توافق داخلی و بین‌المللی برسد. بعید اما محتمل.

            2.         فروپاشی تدریجی: محتمل‌ترین سناریو. در این حالت، بدون مقاومت شدید اما با ریزش تدریجی، رژیم از درون فرو می‌پاشد.

            3.         شورش داخلی و جنگ قدرت: در صورت عدم مدیریت خلأ قدرت، احتمال بروز شورش‌های منطقه‌ای یا تقابل گروه‌های مسلح داخلی وجود دارد.

نتیجه‌گیری: پایان یک دوران و ضرورت بازطراحی ملی

با توجه به مجموعه تحولات فوق، می‌توان ادعا کرد که جمهوری اسلامی ایران در حال تجربه کردن یکی از بنیادی‌ترین بحران‌های مشروعیت، بقاء و هویت از ابتدای تأسیس تاکنون است. ساختار امنیتی آن فرو ریخته، حمایت بین‌المللی را از دست داده، مشروعیت داخلی‌اش به‌شدت آسیب دیده، و مهم‌تر از همه، دیگر در نظم آینده منطقه جایی برای آن نیست.

در چنین فضایی، تنها راه برای جلوگیری از هرج و مرج، گذار آگاهانه به یک نظام ملی، غیرایدئولوژیک و مبتنی بر خواست عمومی است. خواستی که نه اصلاح‌طلبان توهم‌زده، نه جریانات امنیتی درون‌ساخته، و نه قدرت‌های خارجی می‌توانند به‌تنهایی تحقق بخشند، بلکه نیازمند خیزش آگاهانه و مسالمت‌آمیز ملتی است که از تاریخ آموخته و به‌سوی آینده‌ای عاری از کینه، انحصار و خشونت حرکت می‌کند.

 

آذر

۱۵ ژوئیه ۲۰۲۵ برابر 24 تیر 1404

اسم
نظر ...