رسانههای اجتماعی در برابر فرقهگرایی
03-11-2025
بخش گزارشها
100 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :
رسانههای اجتماعی در برابر فرقهگرایی
در لبنان بحرانزده، جمع رسانهای «مگافون» بدیلی در برابر نظام سیاسی مستقر میسازد
بنیاد رزا لوکزامبورگ Social Media against Sectarianism - Rosa-Luxemburg-Stiftung
هزاران نفر از معترضان در جریان خیزش اکتبر ۲۰۱۹ در بیروت گرد آمدند.عکس.( IMAGO / Hans Lucas)
لبنان از دیرباز بهخاطر رویکرد نسبتاً لیبرال خود به آزادی مطبوعات و رسانهها شناخته میشد؛ وضعیتی که سبب شکوفایی صنعت چاپ و تبدیل بیروت به یکی از مراکز نویسندگان و روزنامهنگاران از سراسر آسیای غربی و شمال آفریقا شده بود. اما در سالهای اخیر، رسانههای لبنانی بهتدریج به تریبون جناحهای رقیب سیاسی بدل شدهاند که مواضع و برنامههای سیاسی خود را از این طریق تبلیغ میکنند. رسانههایی که روزگاری دژ آزادی مطبوعات در منطقه بهشمار میرفتند، امروز دیگر اطلاعرسانی نمیکنند؛ بلکه برعکس، به دامن زدن به شکافها و فرقهگرایی در کشوری گرفتار بحران میپردازند.
در جهانی که اطلاعات بیشازپیش به شکل دیجیتال منتقل میشود، رسانههای اجتماعی این ظرفیت را دارند که با جانبداری رسانههای حزبی و کارزارهای اطلاعات نادرست مقابله کرده و جستوجوی حقیقت را تقویت کنند. این دستکم همان ایدهای است که فعالان پشت رسانهی مستقل بیروتی «مگافون» (Megaphone) را برمیانگیزد؛ رسانهای که در تلاش است دشواریهای تولید محتوای مستقل در لبنان را پشت سر بگذارد و بدیلی واقعی در برابر رسانههای رسمی و فرقهای ارائه دهد.
از کنشگری تا نهاد رسانهای
«مگافون» در سال ۲۰۱۷ توسط گروهی از دانشجویان سکولار لبنانی پایهگذاری شد که خواهان شکستن قالبهای سنتی سیاست فرقهای بودند. این مجموعه که اکنون بهطور کامل حرفهای اداره میشود، اخبار و تحلیلها را در قالب گزارش، سرمقاله، گفتوگو، مرورهای روزانه و هفتگی، یادداشتهای تحلیلی و نیز ویدیوهای خبری در وبسایت خود و پلتفرمهایی چون ایکس (X، توییتر سابق)، اینستاگرام، فیسبوک و یوتیوب منتشر میکند. این رسانه در آغاز در میان دایرهی کوچکتر مخالفان و نیروهای ضدنظام سیاسی لبنان محبوبیت یافت و بهویژه در جریان انتخابات ۲۰۱۸ بهدلیل پوشش گستردهاش رشد چشمگیری تجربه کرد.
ویرایشگران داوطلب مگافون شیوههای تازهای در تولید محتوای آنلاین در لبنان ابداع کردند و با بهرهگیری از قالبهای گرافیکی ثابت، رنگهای زنده و طراحی خلاقانه، هویتی بصری منسجم و جذاب برای رسانه ساختند. امروزه بسیاری از اندیشکدهها، گروههای سیاسی و رسانههای دیگر همین «دستورالعمل مگافون» را تقلید میکنند.
اما نقطهی عطف اصلی برای مگافون در اکتبر ۲۰۱۹ رقم خورد؛ زمانی که تصمیم دولت برای وضع مالیات بر تماسهای اینترنتی از طریق واتساپ خشم گستردهای را در سراسر کشور برانگیخت. این خشم انفجاری، حاصل سالها فساد ساختاری، ناکارآمدی سیاسی و غارت اقتصادی توسط نخبگان بود. در جریان این خیزش، موسوم به «انقلاب اکتبر»، رسانهی داوطلبانهی مگافون به یک نهاد حرفهای تبدیل شد و بهسرعت به یکی از اصلیترین منابع خبری برای نسل جوان بدل گشت. دو روزنامهنگار باسابقه به تحریریه پیوستند و تعدادی از اعضا از کارهای خود مرخصی گرفتند تا در نهایت بتوانند موقعیتهای تماموقت و دستمزددار ایجاد کنند.
کمبود بازنمایی نسل جوان در رسانهها و نیز نیاز به محتوایی که از تعصبات فرقهای پاک باشد، یکی از انگیزههای اصلی ادامهی فعالیت مگافون است؛ آن هم در شرایطی که بحران اقتصادی، سیاسی و فشارهای امنیتی کار رسانهنگاری را دشوار کرده و موجب «فرار مغزها» حتی درون همین رسانه شده است. نبود آموزش کافی در روزنامهنگاری دیجیتال نیز جذب نیروی تازه را سختتر میکند.
ساختن ضدهژمونی
لبنان امروز همچنان به همان اندازه اسیر فرقهگرایی دینی و فرهنگی است که در دوران جنگ داخلی (۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰) بود، و این واقعیت در ساختار رسانهای کشور نیز بازتاب دارد. بسیاری از رسانههای کنونی در همان دوران برای خدمت به فرقههای خاص تأسیس شدند. در چنین فضای تقسیمشدهای، ایجاد رسانهای مستقل که از این مرزها فراتر رود، خود عملی شبهانقلابی به شمار میآید.
رسانههای سنتی نقش مهمی در تداوم «هژمونی» احزاب و فرقههای مذهبی لبنان ایفا میکنند. اصطلاح «هژمونی» را نخستین بار آنتونیو گرامشی، متفکر مارکسیست ایتالیایی، در دههی ۱۹۳۰ در دوران زندان فاشیسم ابداع کرد. او از این مفهوم برای توضیح چیرگی طبقۀ حاکم از راه رضایت اجباری شهروندان از طریق «هنجارها، ارزشها، سلیقهها، مناسبات اجتماعی و کنشهای سیاسی» بهره برد. رسانهها نقشی کلیدی در این فرایند دارند، زیرا آنچه از رسانههای سنتی مخابره میشود غالباً بهمنزلهی حقیقت پذیرفته و به شکلگیری برداشت عمومی از واقعیت منجر میشود. از اینرو، رسانههای لبنان—even آنهایی که مستقیماً در نظام سیاسی دخیل نیستند—در مجموع به بازتولید روایتهای غالب و تثبیت هژمونی طبقۀ حاکم کمک میکنند.
در برابر این وضعیت، کنشهای ضدهژمونیک میکوشند ساختار قدرت را تضعیف یا برچینند و همزمان بدیلهای عینی درون آن بیافرینند. مگافون با بهچالشکشیدن رسانههای سنتی و در نتیجه، احزاب سیاسی حاکم، نقش ضدهژمونیک ایفا میکند. به گفتهی مدیر اجرایی این رسانه:
«ما ناظر و منتقد هم نظام سیاسی و هم چشمانداز رسانهای لبنانیم؛ اخبار و روایتهای نادرست را افشا میکنیم و در برابر رسانههای جریان اصلی نقش نظارتی داریم».
مگافون با گشودن فضا برای صداهای فرودست (Subaltern) ــ آنگونه که گرامشی و بعدها مارکوس گرین تعریف کردند: «اشکال گوناگون طرد، سلطه و بهحاشیهراندگی» ــ در برابر سکوت تحمیلشده از سوی نیروهای هژمونیک ایستادگی میکند. انتشار گزارشهایی دربارهی پناهجویان، کارگران مهاجر و بهویژه افشای کشتار سیستماتیک پناهجویان اتیوپیایی در مرزهای عربستان نمونهای از این رویکرد است. فهم انتقادی شرایط ستم و نامگذاری آنها، گامی اساسی در جهت دگرگونی است و در همینجاست که ظرفیت ضدهژمونیک نهفته است.
جنبهی سیاسی دیگرِ چشمانداز رسانهای لبنان، حذف کامل صدای اپوزیسیون از تلویزیونهای اصلی است؛ حذف و سانسوری که بنا به گفتهی مدیر مگافون یا از نظر مالی ناممکن است یا از نظر سیاسی. در نتیجه، این رسانهها به تداوم نظم موجود و سلطۀ احزاب بزرگ یاری میرسانند. اما همین حذف، اهمیت نقش مگافون را بهعنوان تریبون نیروهای مخالف در کارزار انتخاباتی ۲۰۲۲ دوچندان کرد و نشان داد چگونه یک رسانهی دیجیتال میتواند در برابر انحصار رسانهای ایستادگی کند.
پیوند شکننده میان رسانههای اجتماعی و کنشگری
از اوایل دههی ۲۰۰۰، شبکههای اجتماعی به بستری برای بیان نارضایتی و نقد اجتماعی در خاورمیانه بدل شدند. پیش از آنکه مگافون نخستین پست خود را منتشر کند، «کنشگری آنلاین» به ابزار اصلی اعتراض در منطقه تبدیل شده بود: از نقش توییتر در اعتراضات ۲۰۰۹ ایران تا استفادهی گستردهی فعالان عرب در انقلابهای بهار عربی ۲۰۱۱. در لبنان نیز همین شبکهها در جریان انقلاب اکتبر ۲۰۱۹ نقشی محوری در بسیج و ارتباط داشتند.
در این معنا، «انقلاب اکتبر» را نیز میتوان از منظر هژمونی فهم کرد: رسانههای سنتی در آغاز از پوشش اعتراضات خودداری کردند و در نتیجه، اقبال عمومی به رسانههای ضدهژمونیک مانند مگافون افزایش یافت. هرچند رسانههای اجتماعی قلمرویی صرفاً دیجیتالاند، تجربهی گذشته نشان داده که میتوانند جرقهی دگرگونیهای واقعی باشند. بااینحال، نباید فراموش کرد که تغییرات بنیادین سیاسی و اجتماعی تنها زمانی ممکن است که به ریشههای ساختاری نارضایتیها پرداخته شود.
در کنار این مزایا، رسانههای اجتماعی معایبی نیز دارند: بیسوادی رسانهای، الگوریتمهای بازتولیدکنندهی «اتاق پژواک» و رقابت برای جلب توجه در زمانی کوتاه. خبرنگاران مگافون ناگزیرند پیامهای خود را موجز و هوشمندانه بیان کنند تا بتوانند مخاطب جذب کنند. افزون بر این، شرکتهای بزرگ مالک این پلتفرمها هستند و هر لحظه ممکن است با منطق سود و امنیت دادهها، دسترسی را مسدود کنند.
با وجود این محدودیتها، روزنامهنگاران مگافون واقعگرایانه با آنها کنار آمدهاند، زیرا انگیزهی اصلیشان تأثیرگذاری اجتماعی است.
قدرت روزنامهنگاری سیاسی
مگافون با به چالش کشیدن مدل سنتی تأمین مالی رسانه و شکستن موانع اقتصادی در برابر تولید خبر، نمونهای از روزنامهنگاری سیاسی نوین در لبنان را به نمایش میگذارد؛ روزنامهنگاریای که همزمان با مقاومت در برابر فرقهگرایی، تلاش میکند حقیقت را از انحصار قدرت و سرمایه بیرون بکشد.
میتوان خیزش اکتبر لبنان را نیز در چارچوب مفهوم هژمونی فهم کرد. در آغاز، رسانههای سنتی از پوشش اعتراضات خیابانی خودداری کردند و تغییر حالوهوای سیاسی جامعه را نادیده گرفتند. در همین حال، پلتفرمهایی مانند مگافون (Megaphone) شاهد رشد چشمگیری بودند، چرا که علاقهمندی عمومی به رسانههای ضدهژمونیک افزایش یافت.
از این منظر، هرچند رسانههای اجتماعی فضایی صرفاً دیجیتالاند، اما در گذشته توان خود را در برانگیختن تغییر اجتماعی نشان دادهاند و حتی بیش از یک دهه بعد نیز میتوانند به بروز تحولات تازه یاری رسانند. بااینحال، اعتراض در رسانههای اجتماعی را باید همچون ابزاری دیجیتال برای بیان مطالبات واقعی درک کرد. ظرفیت این رسانهها در تحریک اعتراضات نباید ما را از این واقعیت غافل سازد که دگرگونیهای عمیق اجتماعی و سیاسی تنها از رهگذر رویکردی نظاممند به ریشههای نارضایتی و بحران ممکن است.
مگافون با به چالش کشیدن الگوی سنتی تأمین مالی رسانه و تلاش برای شکستن موانع اقتصادیِ تولید خبر، مسیر متفاوتی در پیش گرفته است. با وجود تمام وعدهها و مزایای رسانههای اجتماعی، نباید از آسیبهای آنها چشم پوشید: از بیسوادی رسانهای و نقش الگوریتمها گرفته تا شکلگیری «اتاقهای پژواک» (Echo Chambers) تولیدکنندگان محتوا ناگزیرند برای جلب توجه کاربرانِ کمحوصله در شبکههای اجتماعی رقابت کنند؛ مسئلهای که خبرنگاران مگافون را وادار میکند تا مطالب خود را تیز و هوشمندانه بنویسند تا بتوانند مخاطب جذب کنند. از سوی دیگر، این پلتفرمها در مالکیت شرکتهای بزرگاند که مدل تجاریشان بر فروش دادههای کاربران استوار است و هر زمان ممکن است خدمات خود را متوقف کنند.
با وجود این، خبرنگاران مگافون بهصورت عملگرایانه با این کاستیها کنار آمدهاند، زیرا انگیزهی اصلی آنان اثرگذاری اجتماعی است.
قدرت روزنامهنگاری سیاسی
در سال ۲۰۱۹، هنوز ۹۳ درصد از جمعیت لبنان، تلویزیون را منبع اصلی دریافت اخبار خود میدانستند ــ هرچند این رقم نسبت به سال ۲۰۱۷، پنج درصد کاهش یافته بود. در همین دوره، استفاده از رادیو از ۴۲ درصد به ۴۹ درصد افزایش یافت. در مقابل، رسانههای چاپی همچنان در حال افول بودند: بنا بر دادههای «مدیا میدایست (MidEast Media)»، تنها ۱۸ درصد از مردم در سال ۲۰۱۷ از مطبوعات بهعنوان منبع خبری استفاده میکردند و این رقم در ۲۰۱۹ به ۱۴ درصد کاهش یافت. در همین بازه، رسانههای اجتماعی رشدی ۷ درصدی داشتند و ۸۵ درصد از لبنانیها اخبار خود را از این مسیر دنبال میکردند.
اگرچه آمارهای تازهتر هنوز منتشر نشدهاند، اما روند روشن است: بخش فزایندهای از مردم لبنان، رسانههای اجتماعی را منبع اصلی اطلاعرسانی میدانند. محبوبترین پلتفرمها در لبنان عبارتاند از فیسبوک، واتساپ، ایکس (توییتر سابق) و اینستاگرام. این رسانهها بهتدریج جای رسانههای سنتی مانند تلویزیون، رادیو و روزنامه را بهعنوان بستر اصلی مصرف خبر گرفتهاند. در حالیکه رسانههای سنتی در استفاده از پلتفرمهای نوین عقب ماندهاند، خلائی پدید آمده که مگافون بهسرعت آن را پر کرد.
در کنار گذار دیجیتال، عامل مهم دیگری که بر رسانههای لبنان در سالهای اخیر اثر گذاشته، بقای اقتصادی است. منبع اصلی درآمد رسانهها در لبنان، تبلیغات است؛ اما در بحبوحهی بدترین بحران اقتصادی چند دههی اخیر، تبلیغات عملاً بیفایده شده است؛ بهویژه در کشوری که ۸۲ درصد از جمعیت آن با فقر چندبعدی دستبهگریباناند. منبع دوم درآمد رسانهها ــ یعنی کمکهای مالی احزاب سیاسی ــ نیز به دلیل سقوط ارزش پول ملی به شدت کاهش یافته است. تعطیلی شماری از روزنامهها و اخراج کارکنان شبکههای تلویزیونی نشانهی مستقیم تأثیر این بحران بر عرصهی رسانه است.
در مقابل، مگافون با رد الگوی سنتی تأمین مالی، میکوشد موانع اقتصادی تولید خبر را درهم بشکند. مدل مالی این رسانه بر پایهی پشتیبانی نهادهای بنیادین، همکاریهای پروژهای و تا حدی اندک، کمکهای مردمی استوار است؛ امری که آن را از وابستگی به پول ملی لبنان دورتر و از نظر منابع مالی متنوعتر و مقاومتر میسازد.
میراث گرامشی و مگافون
چشمانداز آیندهی رسانههای لبنان را بهسختی میتوان پیشبینی کرد؛ زیرا متغیرهایی چون تحولات سیاسی و روند احیای اقتصادی نقش تعیینکننده دارند. بااینحال، نگاهی به گذشته نشاندهندهی شباهتهای جالب میان زندگی آنتونیو گرامشی (Antonio Gramsci) و کنش رسانهای مگافون است. گرامشی خود روزنامهنگار بود و در اوایل دههی ۱۹۲۰ هفتهنامهی سوسیالیستی L’Ordine Nuovo را بنیان نهاد که بهسرعت به «مگافونی» برای چپ ایتالیا بدل شد. گروه گردآمده پیرامون این نشریه در سازماندهی شوراهای کارگری که در جریان اعتصاب عمومی و اشغال کارخانهها در تورین (۱۹۱۹–۱۹۲۰) پدید آمدند، نقشی حیاتی داشت.
صد سال بعد، مگافون نیز در لبنان با پوشش تظاهرات و بازتاب خواستههای معترضان، نقشی مشابه ایفا کرد. هر دو نمونه نشان میدهند که قدرت روزنامهنگاری سیاسی تا چه اندازه میتواند مؤثر باشد، و چگونه گروهی کوچک با منابع محدود قادر است در مسیر ساختن ضدهژمونی گام بردارد.
این مقاله بر اساس یافتهها و مصاحبههای نویسنده در جریان سفر پژوهشیاش به بیروت در فوریهی ۲۰۲۲ نگاشته شده است؛ سفری که مبنای پایاننامهی کارشناسی ارشد او نیز قرار گرفت.