حافظه جمعی و بازدارندگی اجتماعی/امیر آذر
31-10-2025
بخش دیدگاهها و نقدها
24 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :
حافظه جمعی و بازدارندگی اجتماعی: تحلیل روانشناسی سرکوبهای ۱۳۸۸، دیماه 1396و آبان 1398
مقدمه
تجربه سرکوب و خشونتهای سیاسی، چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت، آثار عمیقی بر روان جمعی جامعه میگذارد. سرکوبهای ۱۳۸۸ و اعتراضات دیماه و آبان نمونههای برجستهای از تجربههای جمعی دردناک در ایران معاصر هستند که در حافظه تاریخی جامعه ثبت شدهاند. از منظر روانشناسی، این حوادث نه تنها موجب ترس و انفعال کوتاهمدت میشوند، بلکه بر هویت جمعی، احساس عدالتخواهی و تمایل به مقاومت مردم تأثیر میگذارند.این مقاله با تمرکز بر نظریههای روانشناسی اجتماعی و جمعی، به بررسی نحوه شکلگیری حافظه تاریخی، تاثیر سرکوب بر رفتار جمعی و نقش آن در بازدارندگی یا تحریک جنبشهای اجتماعی میپردازد.
۱. سرکوب و حافظه جمعی از منظر روانشناسی
سرکوبهای سیاسی تجربهای شدید از اضطراب، ترس و ناتوانی فردی و جمعی ایجاد میکنند. روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که چنین تجربههایی میتوانند:
ایجاد هویت جمعی: قربانیان سرکوب به دستههای «ما» و «آنها» تقسیم میشوند که حس همبستگی و تعلق گروهی را تقویت میکند (Tajfel, 1982).شکلدهی به همدلی و درد جمعی: جامعه در کنار قربانیان قرار میگیرد و احساس مسئولیت مشترک ایجاد میشود (Batson, 1991).حافظه تاریخی: سرکوبها به خاطرات فردی و عمومی تبدیل میشوند که حتی پس از سالها اثرگذاری خود را حفظ میکنند (Halbwachs, 1992).
حافظه جمعی، مانند حافظه فردی، نیازمند روایت، تکرار و تأثیر اجتماعی است. در نبود این عوامل، تجربه سرکوب ممکن است به فراموشی یا سکوت منجر شود.
۲. واکنشهای روانی و اجتماعی به سرکوب
بر اساس نظریههای روانشناسی اجتماعی، واکنش جامعه به سرکوب به چند عامل بستگی دارد:
شدت خشونت:خشونت شدید کوتاهمدت میتواند بازدارنده باشد و حس ناامیدی ایجاد کند، اما در طول زمان حافظه جمعی از شجاعت و مقاومت غالب میشود (Zimbardo, 2007).روایت و داستانپردازی:روایتهایی که از شجاعت و مقاومت افراد میگویند، میتوانند الهامبخش نسلهای بعدی شوند و حس توانمندی جمعی را افزایش دهند (Halbwachs, 1992).پذیرش اجتماعی و همدلی:هرچه جامعه همدلی بیشتری با قربانیان داشته باشد، احتمال شکلگیری انگیزههای مقاومت و مطالبه تغییر افزایش مییابد (Batson, 1991).واکنشهای روانی به سرکوب میتواند به دو مسیر متضاد منتهی شود: سکوت و بازدارندگی یا انگیزه برای اقدامهای جمعی و اصلاح اجتماعی.
۳. حافظه تاریخی به عنوان عامل بازدارنده یا محرک
حافظه تاریخی جامعه میتواند نقش بازدارنده یا محرک را ایفا کند:بازدارنده: تجربه خشونت شدید و شکست جنبشها، حس ناامیدی و ترس از آینده را تقویت میکند. در کوتاهمدت، این ترس میتواند مانع اقدامهای فوری شود.محرک: خاطرات شجاعت، ایستادگی و ظلمستیزی، انگیزه مقاومت و اعتراضهای جدید را ایجاد میکنند.
مطالعات روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که جامعههای سرکوبشده، حتی پس از دههها، تمایل به احیای عدالت اجتماعی و تغییر دارند، اگر حافظه تاریخی به صورت فعال و روایتمند حفظ شود (Halbwachs, 1992; Zimbardo, 2007).
۴. نمونههای ایران معاصرالف) جنبش سبز ۱۳۸۸.سرکوب شدید فعالان سیاسی و دانشجویان، کوتاهمدت بازدارنده بود، اما خاطره مقاومت و ایستادگی فعالان، شبکههای اجتماعی مدنی و گفتوگوهای عمومی را شکل داد. این تجربه، باعث تقویت هویت جمعی و ایجاد انگیزههای سیاسی حتی در نسلهای بعدی شد.ب) دیماه و آبان :خشونتها و تعداد قربانیان بالاتر، ترس کوتاهمدت را افزایش داد. اما حافظه جمعی از ظلم، همدلی و ناراحتی جمعی، به عنوان سرمایه روانی باقی ماند و انگیزههای عدالتخواهی و اعتراضهای آینده را تقویت کرد.این نمونهها نشان میدهند که سرکوب لزوماً جلوی انقلاب را نمیگیرد؛ بلکه نوع پردازش روانی و روایتهای حافظه جمعی تعیینکننده نقش آن است.نمونه آن جنبش زن زندگی آزادی بود که علیرغم سرکوب های پیشین ، در ابعادی متفاوت رخ داد و هنوز هم رژیم احساس درماندگی می کند ،- آزاد شدن حجاب در بخش هایی از مناطق کلان شهرها ، دوچرخه سواری، موتور سواری موردی و… از دستاوردهای آن حرکت بود . جامعه ایران از تحربه این جنبش اخیر ،- می رود که خودش را آماده یک مصاف جدی تر بکند .
۵. تحلیل روانشناختی و جمعبندی
از منظر روانشناسی، سرکوبهای سیاسی بر سه لایه اثر میگذارند:
1. فردی: اضطراب، ترس، ناامیدی و گاهی احساس بیکفایتی در مواجهه با خشونت.
2. جمعی: تقویت هویت گروهی، همدلی، و ایجاد شبکههای حمایت اجتماعی.
3. تاریخی: ثبت خاطرات در حافظه جمعی که میتواند بازدارنده یا محرک حرکت اجتماعی باشد.
تجربه ایران نشان میدهد که حافظه تاریخی، حتی اگر با ترس و درد همراه باشد، میتواند سرمایهای روانی برای جنبشهای آینده باشد. در نتیجه، انقلاب و تغییر اجتماعی تنها بر اساس خشونت و سرکوب شکل نمیگیرد، بلکه نحوه پردازش روانی و بازتاب آن در حافظه جمعی است که مسیر جامعه را تعیین میکند.
نتیجهگیری
سرکوبهای ۱۳۸۸، دیماه و آبان، زن زندکی آزادی تجربههای جمعی برجستهای هستند که هم نقش بازدارندگی و هم نقش انگیزشی دارند. از منظر روانشناسی:حافظه تاریخی جامعه میتواند با ثبت درد و ترس، اقدام فوری را محدود کند.اما با تقویت همدلی، هویت جمعی و یادآوری شجاعت و مقاومت، نسلهای بعدی را برای اقدامهای اجتماعی و مطالبه عدالت آماده میکند.بنابراین، بررسی روانشناختی سرکوبها و حافظه تاریخی، به ما کمک میکند بفهمیم انقلابها و تغییرات اجتماعی نه صرفاً بر اساس خشونت و سرکوب، بلکه بر اساس پردازش روانی و حافظه جمعی جامعه شکل میگیرند.
منابع و ارجاعات:
1. Batson, C. D. (1991). The Altruism Question: Toward a Social-Psychological Answer. Hillsdale, NJ: Erlbaum.
2. Halbwachs, M. (1992). On Collective Memory. Chicago: University of Chicago Press.
3. Tajfel, H. (1982). Social Identity and Intergroup Relations. Cambridge: Cambridge University Press.
4. Zimbardo, P. (2007). The Lucifer Effect: Understanding How Good People Turn Evil. New York: Random House.
امیر آذر
۵ اکتبر ۲۰۲۴