او به جهان گفت در الفاشر چه میگذرد، و سپس به سراغش آمدند
02-11-2025
بخش گزارشها
29 بار خواندە شدە است
بە اشتراک بگذارید :
او به جهان گفت در الفاشر چه میگذرد، و سپس به سراغش آمدند
چگونه سودان «یکی از قهرمانان واقعی جنگ» را از دست داد
کامل احمد | یکشنبه، ۲ نوامبر ۲۰۲۵
ماهها بود که شبهنظامیان در پیرامون شهر محاصرهشدهی الفاشر (El Fasher) از معدود افرادی که موفق به فرار شده بودند، میپرسیدند آیا «محمد خمیس دوده» (Mohamed Khamis Douda) هنوز در شهر است یا نه. آنان ویدیوهایی منتشر میکردند که در آن تهدید به قتل او میکردند؛ و همانطور که انتظار داشتند، این پیامها به دست فعال سودانی رسید.
با وجود گرسنگی، ترس و بمباران مداوم، که هر روز زندگی در محاصره را طاقتفرساتر میکرد، دوده تصمیم گرفت در الفاشر بماند و جهان را از وضعیت مردم در آنجا آگاه کند. تا آنکه در روز یکشنبه ۲۶ اکتبر، نیروهای شبهنظامی «نیروهای پشتیبانی سریع» (Rapid Support Forces / RSF) شهر را تصرف کردند و دیگر دیر شده بود. خانواده و دوستانش تأیید کردهاند که محمد خمیس دوده کشته شده است.
محمد خمیس دوده، که سخنگوی رسمی اردوگاه آوارگان زمزم در منطقه دارفور سودان بود، در الفاشر توسط نیروهای پشتیبانی سریع کشته شد
دوده، که سخنگوی رسمی اردوگاه آوارگان «زمزم» (Zamzam) در منطقه دارفور سودان بود، خود را در مرکز بزرگترین فاجعه انسانی جهان یافت. او در جریان کشتار ماه آوریل در همان اردوگاه، که صدها غیرنظامی در آن جان باختند، زخمی شد و به سختی به پناهگاه نسبی الفاشر منتقل گردید.
از آن زمان، دوده بهطور منظم با روزنامهی گاردین در تماس بود و از زندگی روزمره در شهری مینوشت که ماهها بود در آستانهی سقوط به دست RSF قرار داشت.
یادداشتهای دوده از محاصره
در هفتههای پیش از حمله نهایی، RSF با مسدود کردن مسیرهای تأمین غذا، آب و دارو و ساخت خاکریزهایی برای کنترل رفتوآمد، حلقهی محاصره را بر مردم الفاشر تنگتر میکرد.
برخی از یادداشتهای او برای گاردین چنیناند:
دوشنبه ۴ اوت
هر صبح از خستگی روز گذشته بیدار میشوم. نخستین نبرد ما گرسنگی بیرحمانه است، و دومین، گلولهباران بیوقفهی توپخانهها.
حتی نور سیگار میتواند پهپادهایی را که بالای سرمان پرواز میکنند، متوجه ما کند. پس از غذا، در سکوت مینشینیم و فقط به وزوز پهپاد و صدای انفجار گوش میدهیم.
این زندگی روزمرهی ماست؛ امید داریم این کابوس روزی پایان یابد.
در ماههای پیش از سقوط، او احساس میکرد که پهپادها ردش را گرفتهاند. شبها را در پناهگاهی ابتدایی میگذراند ــ یک کانتینر فلزی مدفون در خاک. در تاریکی و سکوت، تنها با صدای انفجارهایی که از اطراف میآمد، بیدار میماند.
هر روزش با جستوجوی غذا آغاز میشد. هدف همیشه یافتن اندکی آرد ارزن یا سورگوم بود، اما با کاهش مواد غذایی، ناچار به استفاده از «امباز» (ombaz) میشد ــ تفالهای باقیمانده از فشردن بادامزمینی برای استخراج روغن، که معمولاً خوراک حیوانات بود. مردم الفاشر آن را آسیاب میکردند و با آب میجوشاندند تا چیزی شبیه «عصیده» (aseeda) بسازند، غذای سنتی سودانی که معمولاً از غلات تهیه میشود. در پایان، دوده گفت مردم پوست گاو میخوردند، چون حتی امباز هم تمام شده بود.
دوده در کنار تلاش برای زنده ماندن، به دیگران نیز کمک میکرد: رساندن آب و غذا، مستندسازی موارد نقض حقوق بشر و سازماندهی خاکسپاریها. او باور داشت انتشار اطلاعاتی درباره مزدوران کلمبیاییِ جنگنده در حاشیهی الفاشر، خشم RSF را برانگیخته بود.
دوشنبه ۱۱ اوت
با صدای انفجارها در شمال شهر، نزدیک اردوگاه آوارگان ابوشوق (Abu Shouk) بیدار شدم. سپس غرشی از جنوبشرق شنیدم و دو پهپاد را دیدم.
به خانههای اطراف دویدم و مردم را به پناهگیری فراخواندم. شش ساعت تمام در سکوت، زیر آتش خمپاره و مسلسل ماندیم تا سرانجام خبر رسید که RSF عقب رانده شده است. ۶۰ شهید و ۱۰۰ زخمی داریم.
با دوستم احمد به دیدار مجروحان رفتیم؛ زنها و کودکان بسیاری هدف گلولههای سرگردان قرار گرفته بودند. در کار درمان و خاکسپاری یاری رساندیم.
در راه بازگشت به خانه، به دوستم گفتم بهتر است شهر را ترک کنیم. او سکوت کرد، سپس ویدیوهایی نشانم داد از شکنجهی جوانانی که پس از تلاش برای خروج از شهر، بین الفاشر و تاویلا (Tawila) دست RSF افتاده بودند.
گفتم: «پس بهتر است بمانیم تا پایان.»
دوده گهگاه از دسترس خارج میشد، اما هر بار بازمیگشت و تازهترین وضعیت شهر را گزارش میداد. در سپتامبر، حملهی گسترده RSF به مناطق ابوشوق و دراجهاولا (Daraja Oula) آغاز شد؛ دهها نفر حتی در حین نماز در مسجد کشته شدند.
تحلیل تصاویر ماهوارهای بین ۱۵ تا ۱۸ سپتامبر، آثار حرارتی انفجارها و آسیب شدید به چندین سازه را نشان میداد.
چهارشنبه ۲۴ سپتامبر
دیگر نمیتوانم برای تهیهی غذا از خانه خارج شوم. کسانی که آشپزخانههای جمعی را اداره میکردند نیز در خانه ماندهاند. هرکه حرکت کند، پهپادها حمله میکنند.
تمام وقتم صرف فکر کردن به راه فرار از شهر میشود، اما هرچه میکوشم، راهی نمییابم. شنیدهام RSF به دنبال من است چون علیهشان سخن گفتهام. هرگاه کسی از شهر خارج میشود، عکس مرا نشانشان میدهند و میپرسند آیا هنوز اینجا هستم یا نه.
هر روز RSF نزدیکتر میشود و آمادهاند همهی مردم الفاشر را بکشند. جهان باید سریع عمل کند.
با وجود گزارشهای مکرر دوده در فیسبوک و ارتباط مستقیم با رسانهها، هیچچیز تغییر نکرد.
تنها یک روز پس از حملهی یکشنبه، خبر بازداشت «معمر ابراهیم» خبرنگار الجزیره و قتل «سهام حسن»، نمایندهی پیشین مجلس که در تأمین غذا برای مردم نقش داشت، منتشر شد.
گروه کنشگر «آواز» (Avaaz) هشدار داد که RSF فعالان را تعقیب میکند و تلفنها را برای یافتن هرگونه ارتباط با رسانهها یا نهادهای حقوق بشری بازرسی مینماید.
شِینا لوئیس (Shayna Lewis)، از سازمان «پیشگیری و پایان دادن به جنایتهای جمعی»، گفت:
«این، از میان رفتنِ تمام یک نسل از فعالان و جوانان سودانی است؛ همان نسلی که انقلاب ۲۰۱۹ را رهبری کرد و ارزشهای صلح، عدالت و آزادی را زیست. آن نسل دارد بهصورت نظاممند نابود میشود، با فهرستهایی که RSF از اعضای جامعه مدنی در دست دارد.»
او محمد دوده را «قهرمانی واقعی» نامید که جان خود را فدای افشای جنایتها در زمزم و الفاشر کرد:
«نمیتوانم اغراق کنم در اینکه مرگ محمد چه ضایعهای برای جامعهی مدنی سودان و برای کل کشور است. سودان یکی از قهرمانان راستین این جنگ را از دست داده است»
اکنون زمان روی برگرداندن نیست
وظیفهی گاردین است که رویدادهای خاورمیانه را برای مخاطبان جهانی بهدقت دنبال کند. خبرنگاران ما شبانهروز از میادین مختلف، از جمله از داخل غزه، گزارش میدهند تا تصویری جامع و حقیقتسنجیشده از واقعیتها ارائه دهند. اما این کار بدون حمایت خوانندگان ممکن نیست.
ما مستقل هستیم و هیچ مالک میلیاردر یا نفوذ سیاسی بر گزارشهایمان اثر ندارد؛ تنها پشتیبانی خوانندگان است که ادامهی کار ما را ممکن میسازد.
The Guardian